کتابی که معرفی می کنیم نه ربطی به فمینسم بن لادن-ملاعمر دارد، و نه حتی به طرحهای دهۀ 80 وزارت علوم در بارۀ چگونگی برگزاری کلاسهای دانشجویان!
فقط کتابی است در باره بر احتمال «رکود دانشکدۀ دامپروری» در صورت تفکیک برهها از بزغالههاست. تصویر بالا هم روی جلد همان کتاب است.
نویسنده معتقد است که طرح مزبور برکات فراوانی دارد؛ از جمله حل این پارادکس فکری خواجه شمسالدین که:
جور است زنگ تفریح و شوق است در کلاس
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
البته، با توجه به آنکه مدتهاست از عصر فراصنعتی و انفجار مجازی عبور کردهایم (ها هو کجای کاری؟)، کتاب مزبور بیشتر نوستالژینامه یا «درد فراق» است؛ چه رسد به اینکه در مورد «شوق» چیزی گفته باشد.
نویسنده خود هم اذعان دارد که دوران حشمداری و تیولداری دیگر گذشته است؛ الآن عصر اصلاحات نژاد و اعتدال ژنتیک است. وانگهی، به زور که نمیتوان دام و بهائم را خلاف فطرتشان از همدیگر تفکیک نمود.
به قول آن یکی شیرازی دیگر (علیهالرحمه):
بهائم خموشند و گویا بشر
نبندید ایشان به توپ و تشر
توکز محنت آن جوان بیغمی
زبان بسته بهتر که گویا به شرّ
پس، ایشان هم بعد پایان دوران سلطنتشان، طرح مزبور را فقط قابل بایگانی در تاریخ دانسته و راهحل رهایی از این دغدغۀ ملی را در پوستاندازی (metamorphose) و تغییر نام احزاب میداند. مگر آنکه بزغاله ها را صبح و بره ها را بعد از ظهر به قرنطینه ببرند.